مخم تاب برداشت
شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۰ ق.ظ
هوالشهید :
مخمان تاب برداشت از بس که این بچه التماس و گریه کرد.
فرستادمش گردان مخابرات تا بیسیمچی بشود.
وقتی برگشت بیسیمچی خودم شد.
دیگر حرف نمیزد.
یک شب توی عملیات که آتش دشمن زیاد شد، همه پناه گرفتند و خوابیدند زمین، یک لحظه او را دیدم که بیسیم روی کولش نیست.
فکر کردم از ترس آن را انداخته زمین.
زدم توی سرش و
گفتم:«بچه بیسیم کو؟»
با دست زیر بدنش را نشان داد و گفت: «اگه من ترکش بخورم یکی
دیگه بیسیم رو برمیداره، ولی اگر بیسیم ترکش بخوره عملیات خراب میشه»
مخم باز داشت تاب برمیداشت...