مجهولون فی الارض، مشهورون فی السما
هوالکافی :
رقیه خانوم یادته یه روز تو خرابه انقدر گریه کردی ک سر باباتو آوردن
میشه کاری کنی یه نشونی از بابای منم بیارن...
"درد و دل دختر شهیدمدافع حرم با حضرت رقیه(س) "
- ۱۶ نظر
- ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۴۳
هوالکافی :
رقیه خانوم یادته یه روز تو خرابه انقدر گریه کردی ک سر باباتو آوردن
میشه کاری کنی یه نشونی از بابای منم بیارن...
"درد و دل دختر شهیدمدافع حرم با حضرت رقیه(س) "
هوالشهید :
همه دور هم نشسته بودیم . اصغر برگشت گفت احمد،تو که کاری بلد نیستی.
فکر کنم تو جبهه جاروکشی میکنی ، ها؟
احمد سرش رو پایین انداخت،لب خند زد و گفت : ای… تو همین مایه ها.
از مکه که برگشت ، یکی از رفقا یک دسته گل بزرگ فرستاده بود در خانه.
یک کارت هم بود که رویش نوشته شده بود تقدیم به فرمانده رشید تیپ بیست و هفت محمد رسول الله،حاج احمد متوسلیان .
هوالشهید :
پدرش گفت: «مگر نگفتی میروی به یک مجروح سر بزنی؟»
گفت: چرا؛ ولی آن مجروح آمده بود جبهه
پدرش فقط پشت تلفن گریه کرد.
یک کارت برای امام رضا ،مشهد .
یک کارت برای امام زمان، مسجد جمکران .
یک کارت برای حضرت معصومه،قم . این یکی را خودش برده بود انداخته بود توی ضریح .
« چرا دعوت شما را رد کنیم؟ چرا به عروسی شما نیاییم؟
کی بهتر از شما؟ ببین همه آمدیم. شما عزیز ما هستی .»
حضرت
زهرا آمده بود به خوابش ، درست قبل از عروسی
شهید مصطفی ردانی پور
هوالشهید :
سر کلاس آموزش مخابرات ، فرق بی سیم «اسلسون» را با بی سیم «پی آر سی» از بچهها پرسیدم.
یکی از میان جمع دستش را بلند کرد، و با لهجه شیرین خودش گفت:« مو وَر گویم؟»
با خنده بهش گفتم: «وَر گو. »
گفت: «اسلسون اول بیق بیق مِنه، بعد فیش فیش منه. ولی پی آر سی از همو اول فیش فیش مِنه.»
کلاس آموزشی از صدای خنده بچهها رفت رو هوا.
ماموریت ما تمام شد، همه آمده بودند جز «بخشی».
بچه خیلی شوخی بود. همه پکر بودیم.اگر بود همه مان را الان می خنداند.
یهو دیدیم دونفر یه برانکارد دست گرفته و دارن میان. یک غواص روی برانکارد آه و ناله میکرد.
شک نکردیم که خودش است.تا به ما رسیدند بخشی سر امدادگر داد زد:«نگه دار!»
بعد جلوی چشمان بهت زده ی دو امدادگر پرید پایین و
گفت:«قربون دستتون! چقدر میشه؟!!»
زد زیر خنده و دوید بین بچه ها گم شد.
به زحمت،امدادگرها رو راضی کردیم که بروند!!
هوالکافی :
اصطلاحات جالب دفاع مقدس:
چشم چران=دیده بان
ترکش پلو=عدس پلو
برادر عبدا...= برای صدا زدن رزمنده ای که اسمش را نمیدانستند
هوالکافی :
همانقدر ک در جبهه حق حضور نداریم
در جبهه باطل حضور داریم