خراش کوچیک
هوالکافی:|
داییش تلفن کرد گفت «حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همین طور نشستین؟
گفتم :نه، خودش تلفن کرد. گفت دستش یه خراش کوچیک برداشته پانسمان می کنه می آد.
گفت شما نمی خواد بیاین، خیلی هم سرحال بود.
گفت: چی رو پانسمان می کنه؟
دستش
قطع شده. (همان شب رفتیم یزد)
به دستش نگاه می کردم ، گفتم «خراش کوچیک! » ، خندید.
گفت: دستم قطع شده، سرم که قطع نشده...
پ.ن:
1- شهید حسین خرازی
2- هفته بسیج گرامیباد
با مطلب :
کجا فرار کنیم ...
به روزم ..
مردان خدایی ...