فانوس

دشت ها حوصله سبزه ندارند دیگر ...
فانوس

عشق یک سینه و 72 سر میخواهد
بچه بازیست مگر
عشق جگر میخواهد...

آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۰۸
    1252
  • ۹۹/۰۷/۱۵
    1251
  • ۹۹/۰۵/۲۲
    1250
  • ۹۹/۰۵/۲۲
    1249
  • ۹۹/۰۵/۱۲
    1248
  • ۹۹/۰۳/۳۱
    1247
  • ۹۹/۰۳/۳۱
    1246
  • ۹۸/۰۱/۱۴
    1246

ایست و بازرسی

يكشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۰۰ ب.ظ
هوالشهید:|

با برادر کوچکم محسن رفتیم جبهه.
مرا که بزرگ‌تر بودم گذاشتند قرارگاه و او رفت خط.
یک بار یک آمبولانس آمد؛ مدارک خواستم، نشان دادند. گفتم: «در عقب آمبولانس را باز کنید.» به شدت برخورد کردند و گفتند مجروح دارند.
حساس شدم و پیاده‌شان کردم. راننده گفت: «من تو را می‌شناسم، تو چطور مرا نمی‌شناسی؟ اصلاً فرمانده‌ات کجاست؟»
بردمش پیش فرمانده. یه چیزی در گوش فرمانده گفت و فرمانده هم راه را برایش باز کرد.

پ.ن:
جنازه محسن داخل آمبولانس بود...

نظرات (۵)

کربلا هنوز ادامه دارد....

سلام بر تمام شهدا...

و ای شهیدان خدایی برای ما هم دعایی کنید!

چقدر دردناکه!

ماندگارباشید.

سلام
خداقوت
مطلب شما در توبنویس درج گردید.
هدیه توبنویس به شما افسر جنگ نرم :

امام هادی علیه السّلام فرمودند:
عَلَیکُم بِالوَرَعِ فَاِنَّهُ الدّینُ الَّذی نَلازِمُهُ وَ نُدینُ اللهَ تَعالیَ بِهِ وَ نُریدُهُ مِمَّن یُوالینا لاتَتعَبُونا بِالشَّفاعَةِ؛

با ورع و باتقوا باشید که این ورع و تقوا همان دینی است که همواره ما ملازم آن هستیم و پایبند به آن می باشیم و از پیروان خود نیز می خواهیم که چنین باشند از ما (با عدم رعایت تفوا) شفاعت نخواهید و ما را به زحمت نیندازید.
وسائل الشیعه، ج15، ص 248

توبنویس : Tobenvis.com
پاسخ:
سلام
ممنون
زرنگی به بزرگ و کوچکی نیست
زرنگ اونیه که خریدار داشته باشه ...
در لحظه های آخر
وقتی می رفتش از هوش
خندید و گفت برادر
یادم تو رت فراموش
یا علی...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">