اف بر جماعت نمک نشناس
تو برای دفاع از ناموس
جانت را دادی
و عده ای امروز
تو و امثال تو را
قاتل زیبایی شان میدانند
- ۱۱ نظر
- ۰۲ آبان ۹۳ ، ۱۲:۴۱
هوالشهید :
این آخر ها زیاد بحث می کردم با هاش ، قبلا نه.
گفته بود گردان رو برای عملیات حاضر کن، خودت هم برگرد عقب.
گردان را آماده کردم ولی خودم نرفتم.
بهش گفته بودند که من نرفتم.
یکی اومد و بهم گفت : حاجی کارت داره ، رفتم پیشش .
تا من رو دید گفت: تو چه ت شده ؟ قبلا حرف گوش می کردی.
ته دلم خالی شد. گفتم: حاجی!
گفت :جانم!
گفتم: از من راضی هستی؟!! ته دلت ها ؟
گفت : این چه حرفیه ؟!! نباشم ؟
رویش را برگردانده بود، برگشتم اصفهان.
دیگه ندیدمش ...
اندازه شهادت که شدی
خدا خودش خبرش را تنظیم
و رسانه ای میکند
هوالشهید :
از همه زودتر می آمد جلسه
تا بقیه بیایند، دو رکعت نماز می خواند.
یکبار بعد از
جلسه، کشیدمش کنار و پرسیدم :مهدی، نماز چی می خوندی؟
گفت : نماز خواندم که جلسه به
یک جایی برسه
و همین طور حرف روی حرف تل انبار نشه...
پ.ن: شهید مهدی زین الدین