فانوس

دشت ها حوصله سبزه ندارند دیگر ...
فانوس

عشق یک سینه و 72 سر میخواهد
بچه بازیست مگر
عشق جگر میخواهد...

آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۰۸
    1252
  • ۹۹/۰۷/۱۵
    1251
  • ۹۹/۰۵/۲۲
    1250
  • ۹۹/۰۵/۲۲
    1249
  • ۹۹/۰۵/۱۲
    1248
  • ۹۹/۰۳/۳۱
    1247
  • ۹۹/۰۳/۳۱
    1246
  • ۹۸/۰۱/۱۴
    1246

۹۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

در محضر یار

دوشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۱۶ ب.ظ

هوالکافی:|


چقدر حال و هوایش عالیست

آن که در محضر تو معتکف است

  • فانوس

عمامه های انگلیسی

دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۰۲ ب.ظ


 خدا کند نشوم هم کلام بعضی ها
که لعنت است جواب سلام بعضی ها
اگر چه خادم بیت اله اند اما هست
به سوی کفر قعود و قیام بعضی ها
به طرز خوردن شام و شراب مربوط است
اصول و فقه و حلال و حرام بعضی ها
تمام فتنه عالم به دست این آل است
که هست در کف شیطان لجام بعضی ها
خدا گواست ز فعل حرام روئیده
تمام نطفه و لحم و عظام بعضی ها
شده تمام ؛ جنایات مصر و سوریه
به نام شیعه و سنی به کام بعضی ها
زخون شیعه پاراچنار تا بحرین
اضافه کن همه بر اتهام بعضی ها
هر آنکه در صدد اختلاف افکنی است
یکی ست منطق او با مرام بعضی ها
جوان شیعه اگر با بصیرتی نکند
بعید نیست بیفتد به دام بعضی ها
نظر به آیه (( بل هم اضل کن))و بنگر
خدا چه گفته به وصف مقام بعضی ها
شبیه عاقبت موج و صخره نزدیک است
سقوط سلطنت و انهدام بعضی ها
خدا کند که بیاید امام غایب ما
به هم زند ز پی و بن نظام بعضی ها
به این دلیل نکردم به نامشان تصریح
که داشت مشکل تطهیر نام بعضیها

  • فانوس

لا حول ولا قوه الا بالله

پنجشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۰۹ ب.ظ
هوالکافی:|

میخ و در و دیوار و نفس های شماره
شعرم به فنا رفت چو من در پی چاره

درد نوشت:

ربنا

لا تحملنا

ما لا طاقه لنا به
  • فانوس

قامت آسمان زمین افتاد

دوشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۰۹ ب.ظ

هوالکافی:|


قامت آسمان زمین افتاد

تا که مادر به ضرب سیلی آن

ناجوان مرد پست و بی غیرت

قامتش خم شد و زمین افتاد

  • فانوس

جایت اینجا خالیست

جمعه, ۱ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۱۴ ق.ظ
هوالکافی:|

لحظه آمدن سال جدید
در هیاهوی زمان
در تب و تاب زمین
جایت اینجا خالیست...
  • فانوس

خواب بد

شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۳۳ ب.ظ

هوالشاهد:|


غصه ها حمله ور شدند اینجا

ناله ها مجتمع شدند اینجا

دود و آتش به آسمان برخاست

فتنه گر ها رسیده اند اینجا

عده ای چوب و سنگ در دستان

پشت دیوار ها کمین کردند

عده ای هم شعار میدادند

مرگ بر ولایت مولا

ناکهان شعله ها زبانه کشید

درب خانه کمی به خود لرزید

از هیاهوی این بی صفتان

آسمان و زمین به خود پیچید

شعله ها رو به  آسمان آورد

از حرارت میخ نعره کشید

ناگهان مادرم ، را دیدم

بین دیوار و در ، فتاده زمین

با طناب جهالت و مستی

پیش چشمان مادر خوبم

تازیانه زدند بر مولا

ناگهان هر دو دست او بستند

همه جا تیره گشت و پر ناله

نفسم قطع گردیده از ناله

تا کمی من به خویش برگشتم

وای بر من ، چرا چنین گشتم؟

مادرم کو ؟ پدر کجا رفته؟

به گمانم که خواب بد دیدم

آری انگار خواب بد دیدم

کاش میشد که از چنین خوابی

بر نخیزم خدای من ای وای

مادرم اوفتاده در بستر

بچه ها دور او مینالند

درب و دیوار خانه پوشیده

رنگ مشکی و چند قطره خون

رفقا التماس دارم من

تا برایش دعا کنید اینجا

تا به لطف خدا ، برخیزد

مادر قد کمان و بد حالم

  • فانوس

زنگ انشا

جمعه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۱۸ ق.ظ

نقل قول : (تنها و غمگین)


زنگ  انشاء  شد  عزیزان   دفتر  خود  وا   کنید

ساعتی  را   با   معلم   صحبت    از  بابا   کنید


صحبت  خود   را   معلم   با  خدا    آغاز     کرد

کهنه  زخمی  از   میان  زخمها    سر   باز  کرد

  • فانوس

چرا نمی آیی؟

پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۳۰ ب.ظ

هوالکافی:|


روی برف از بیخیالی ما سفید گشت...


پ.ن:

دلم گرفته از این جمعه های تکراری

دلم گرفته از این انتظار اجباری

چقدر ندبه بخوانم ، چرا نمی آیی؟

چه دیده ای که از این دلشکسته بیزاری؟

به جان مادرت آقا به کار می آیم

مرا اگر تو در این روضه ها نگه داری

  • فانوس