واقعاً این جوری بود
دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۵۳ ق.ظ
شهید محمد بروجردی
هوالشهید :
رفته بود سپاه . سعی میکرد آنجا را سروسامان بدهد. وقتی دیدمش گفتم: اصلاً
معلوم هست کجایی؟ گفت: ما باید بیشتر از این ها آواره باشیم.
قبل از این که امام بیاید گفته بود فکر می کنین اگه امام بیاد کار تمومه؟ نه خیر! تازه اول کاره.
می گفتند: دنبال ریاسته.
گفت: من دارم می رم کردستان. هرکی می آد. بسم الله
هرجا که بود مثل بقیه بود؛ خورد و خوراکش؛ لباس پوشیدنش خوابش، کارش،
جنگیدنش. اصلاً احساس نمی کردی که او فرمانده است و تو زیردستش هستی. می
گفت: من یه خدمتگذار کوچیکم بین خدمت گذارهای بزرگتر.
خودش را از همه کمتر می دانست. فیلم در نمی آورد. واقعاً این جوری بود.