فانوس

دشت ها حوصله سبزه ندارند دیگر ...
فانوس

عشق یک سینه و 72 سر میخواهد
بچه بازیست مگر
عشق جگر میخواهد...

آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۰۸
    1252
  • ۹۹/۰۷/۱۵
    1251
  • ۹۹/۰۵/۲۲
    1250
  • ۹۹/۰۵/۲۲
    1249
  • ۹۹/۰۵/۱۲
    1248
  • ۹۹/۰۳/۳۱
    1247
  • ۹۹/۰۳/۳۱
    1246
  • ۹۸/۰۱/۱۴
    1246

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدا» ثبت شده است

شهید علم

چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۴۶ ق.ظ

هوالشهید :|

همسر شهید احمدی روشن :

منفعت طلب نباشید ،‌مصطفی در زندگی اش همه چیز داشت .
پست خیلی مهم ،‌وضع مالی خوب ،‌زن و بچه و پدر و مادر و خواهر هایی که یکی از استثنایی ترین علاقه را به او داشتند ،‌اما از همه اینها چشم پوشی کرد .
پس میشود او را بت نکنیم.
اگر شهدای زمان جنگ قبر حفر میکردند و داخلش نماز میخواندند،‌آن طبیعت آن زمان بود اما الان فرق میکند.میتوانیم به انها برسیم به شرطی که بدانیم چکار باید کنیم .

کمی بی ربط :

صانعی در مصاحبه با نیویورک‌ تایمز :

می‌توان با "اسرائیل" کنار آمد اگر باورهای خطرناکش را کنار بگذارد!
  • فانوس

شرمنده...

سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۴:۱۴ ب.ظ
هوالشهید:|‌

عادت داشتند با هم بروند منطقه؛ بچه‌های یک روستا بودند.
 فرمانده‌شان که یک سپاهی بود از اهالی همان روستا، شهید شد.
همه‌شان پکر بودند. می‌گفتند شرمشان می‌شود بدون حسن برگردند روستایشان.

همان شب بچه‌ها را برای مأموریت دیگری فرستادند خط.

هیچ کدامشان برنگشتند.


پ.ن:

دیگه شرمنده‌ی اهالی روستایشان نشدند...

  • فانوس

لایوم کیومک یا اباعبدلله

دوشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۳۸ ب.ظ

هوالکافی:|


وقتی جنازه پسرشو آوردن اصرار داشت که خودش پسرشو رو تو قبر بگذاره.

وقتی خواست دفنش کنه، گوشه کفن رو که گرفت دید کل جنازه وسط کفن جمع شد...


پ.ن:

1- دیگه نتونست بلند شه

2- خیلی ها بخاطر ما اربا اربا شدند که الان به اینجا رسیدیم

3- جوانان بنی هاشم بیایید...

  • فانوس

عشقی

يكشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۰۵ ق.ظ

توی مدرسه صدایش می‌زدیم حسین عشقی.

یادم نیست چرا.

با هم رفتیم جبهه، با هم رفتیم تخریب.

یک بار که رفته بودیم برای شناسایی و معبر زدن، رفت روی مین.

بدون حسین برگشتم.

توی دفترچه خاطراتم نوشتم :‌حسین عشقی به عشقش رسید ...

  • فانوس

خمپاره

پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۲۵ ق.ظ

هوالکافی :|‌


اگه خمپاره عمل میکرد،تیکه تیکه میشد بدنش.

تا به خودمون اومدیم دیدیم خمپاره بهش خورده .

نگاه کردم دیدم داره میگه:


السلام علیک یا اباعبدلله


خمپاره رو نگاه میکرد ، میخندید تا اینکه

به دیدار اربابش رفت...

  • فانوس

بسیجی

يكشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۵:۳۱ ب.ظ

چپی ها می گفتند :جاسوس آمریکاست، برای ناسا کار می کند.

راستی ها می گفتند کمونیسته.

هردو برای کشتنش جایزه گذاشته بودند.

ساواک هم یک عده را فرستاده بود ترورش کنند.

یک کمی آن طرف تر دنیا، استادی سرکلاس می گفت :من دانشجویی داشتم که همین اخیرا روی فیزیک پلاسما کار می کرد.

شهید دکتر مصطفی چمران


پ.ن:

1- حرفم اینه ؛ 

بسیجی که باشی ...


2- هفته دفاع مقدس گرامی باد

  • ۸ نظر
  • ۳۱ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۳۱
  • فانوس

مامانی،‌آب...

شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۱۰ ق.ظ

جثه‌اش خیلی کوچک بود.

اوایل که توی سنگر می‌خوابید، بعضی شب‌ها توی خواب می‌گفت:

«مامانی، آب - مامانی، آب» ؛

بچه‌ها می‌خندیدند و یک لیوان آب بهش می‌دادند .

صبح که بیدار می‌شد و بچه‌ها جریان را می‌گفتند ، انکار می‌کرد.

  • فانوس

پیشانی مادر

سه شنبه, ۴ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۱۲ ب.ظ

بچه! این چه وضعشه؟

 صبح می‌ری هنرستان، بعد می‌ری معلوم نیست کجا کار می‌کنی، شب‏ها هم که این حاج ابوالقاسم مقدس رو ول نمی‌کنی توی مسجد.

  • فانوس