قربانی...
حسین جان...
فرق ما با تو در این است که ما خدا را قربانی خواسته هایمان میکنیم ؛
و تو خود را قربانی خواسته های خدا ...
پانوشت :
از روی تل دل حرمت دیده میشود...
- ۱ نظر
- ۰۸ اسفند ۹۱ ، ۲۱:۴۸
حسین جان...
فرق ما با تو در این است که ما خدا را قربانی خواسته هایمان میکنیم ؛
و تو خود را قربانی خواسته های خدا ...
پانوشت :
از روی تل دل حرمت دیده میشود...
طرح سرشماری نفوس ومسکن بود که یکی از دوستان رفت در یه خونهایی
یه پیرزنه در رو باز کرد...
وقتی پرسید تعداد جمعیت خانوار... ؟
پیرزن سرش رو انداخت پایین و گفت : میشه خونهی ما باشه برای فردا ؟
بعد دعوای ان شب کبوترها...
کبوتر خانم میخواست از این طرف باغچه به طرف دیگر برود
گربه دستش را می گیریدو می گوید:
"افتخار همراهی می دهید...!"
میگفت : میخوام یه هدیه بفرستم جبهه ،بخاطر کوچیکیش که رد نمیکنید ؟
همه همدیگر رو نگاه میکردند ، گفتند : نه ، قبول میکنیم ، حالا چی هست هدیه تون ؟
به نوجوان سیزده چهارده ساله ای اشاره کرد و گفت : پسرم