سقوط...
چهارشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۳۰ ق.ظ
بعد دعوای ان شب کبوترها...
کبوتر خانم میخواست از این طرف باغچه به طرف دیگر برود
گربه دستش را می گیریدو می گوید:
"افتخار همراهی می دهید...!"
او هم از لج جفتش ، دست گربه را میگیرد
صبح فردا فقط بال هایش مانده بود و چند پر سفید ...
پانوشت :
عاقبت خیلی ها مثل کبوتر خانم سقوط میشود ...
- ۹۱/۱۲/۰۲
خدایا
این سرنوشت را نصیب ما نکن!