السلام علی راس المرفوع
شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ق.ظ
یاحبیب الباکین:
عمو جان
سر هر "عمود" که
قرار گذاشتم
بی اختیار
یاد "ت و" افتادم
- ۶ نظر
- ۰۷ آذر ۹۴ ، ۱۰:۱۶
یاحبیب الباکین:
عمو جان
سر هر "عمود" که
قرار گذاشتم
بی اختیار
یاد "ت و" افتادم
یاحبیب الباکین:
به کربلا که رسیدی
خواهی فهمید
اینجا همان جاییست
که
دلبر کشی شد
هوالکافی :
خدایا
راه کربلا را
به من هم
نشان بده
خیری از عمر ندیدم ،شد جوانی ام فنا
مرگ بر این زندگی و مرگ بر این لحظه ها
عاقبت در حسرت یک آرزو دق میکنم
اربعین پای پیاده از نجف تا کربلا
هوالکافی :
به همه گفتم که من
اربعین
پای پیاده
حرمت می آیم
گره افتاد به کارم
بفدای نظرت
آبرویم را نبر
هوالکافی :
اربعینم نبری کرببلا
میمیرم
یاحبیب الباکین:
خصم گمراه بر او راه گرفت
ناگهان دل بشکست و خبر از چاه گرفت
هوالکافی :
سالها منتظر دیدن این لحظه ولیک
گوئیا رغبت دیدار نداری آقا ؟!!!