صاحبان سه مغازه کفش فروشی که کنارهم بودند و رقابت بسیاری با هم
داشتند
اولی روی شیشه مغازه نوشت:بهترین کفشهای شهر!
دومی نوشت:بهترین کفشهای دنیا!
سومی که مغازه اش میان این دو بود نوشت:
(در ورودی اصلی)
بعد میگن ایرانی اصلان مغزش کار نمیکنه
کور بشن اون کسایی که نمیتونن ببیننB-)
یه نصیحت از طرف من :
همیشه با زبان ساده سخن بگویید
چون التزام به معقولیات و انکسار از بدویات
در تعتیر آنچه مقتضى ست ممارست به عمل نقض نیست |:
هوالکافی :
عباس(ع) این حوالی ست
ای بی حیا
حذر کن
از خیمه های مولا(ع)
پ.ن:
شرمنده
نشد بهتر از این
قدر بدانیم
هوالشهید :
"شهیدی که بعد از شهادتش هیچ کس را نداشت که حتی پیکرش را تحویل بگیرد"
شهید رجبعلی غلامی، 19 ساله از افغانستان در جنگ ایران با عراق به شهادت رسید ؛
همه خانواده اش در جنگ افغانستان از دست داده بود و هیچ
کسی را در این دنیا نداشت.
حتی کسی را نداشت که پیکرش را تحویل بگیرد...
رفقایش می گفتند: پس از باز کردن میدون مین، به سیم خاردار حلقوی رسیدیم که به هیچ عنوان نمی‌شد آنرا قطع کرد؛
چون اگر سیم را قطع می‌کردیم، سیم‌ها
جمع شده و معبر منفجر می‌شد!
در همین حین یک جوانی به روی سیم های خاردار خوابید بعد هم گفت: همه از روی من عبور کنید بیش از سیصد نفر از روی بدن او عبور کردند!
اون جوون همون رجبعلی بود...
هوالکافی :
رنگ سبز اهل بیت بازیچه شد
عاقبت عباس حیدر (ع)
راهی معرکه شد
ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺳﭙﯿﺪ ﮔﺸﺖ
ﮐﻮﺩﮐﯽ ﮐﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ،،،
ﭼﻮﻥ بعدش ﺳﺮشو کردم ﺗﻮ ﮔﻮﻧﯽ ﺁﺭﺩ تا ﺑﻔﻬﻤﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺷﺨﺼﯿﻪ
ﮐﺎﻣﻼ ﺷﺨﺼﯽ |:
