آقا برای نوکرتان جا نمانده بود؟!!
سه شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۰ ق.ظ
یاحبیب الباکین :
در این شلوغی و وسط عاشقانتان
گویا برای نوکرتان جا نمانده بود
در این شلوغی و وسط عاشقانتان
گویا برای نوکرتان جا نمانده بود
- ۹۳/۰۹/۱۸
اذان به وقت گلوی بریده ی تو بگویم
اذان به وقت گلویی که قطعه قطعه غزل شد
غزل غزل شده ام تا قصیده ی تو بگویم
غزل غزل شده ام ای شهید عشق که چون گل
ز عاشقان گریبان دریده ی تو بگویم
هزار مرتبه آتش شدم نشد که غروبی
زخیمه های به آتش کشیده تو بگویم....
به بام برشده ام با عقیق، آینه، سبزه
مگر ز دیدن ماه ندیده ی تو بگویم
به بام بر شده ام تشنه ، با صدای بریده
اذان به وقت گلوی بریده ی تو بگویم
علیرضا قزوه
اگر به یادش باشی ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام
همیشه پدرام باشید