دیدم مادرم داره آش می پزه سوال کردم بخاطر چیه؟ گفت آش پشت پاست گفتم خب کسی مسافرت نرفته ! گفت حسین (ع) امشب از سمت مدینه به سمت کربلا راه می افته گفتم خب چه ربطی به شما داره؟ گفت:آخه حسین (ع) مادر نداره
هــر بار کـه خـــــــدا یــاد ِ دلــم کــــرد … تـنـم لــرزید … نــه از خــــــدا … از خــــودم ! که از شــیطــان هـــم شـیطـان تــَر شــدم … نـگـاهم را مــی دزدم … مبادا چشــمم در چشـــم خدا گــــیر کند …
اسرائیل نمی داند..
که اگر تمام کودکان غزه را هم بکشد،
باز هم مادری بچه اش را در سبدی خواهد گذاشت؛
و خدا او را بزرگ خواهد کرد؛
آن قدر بزرگ که کاخ فرعونیان را فرو بریزد..
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.