مردم قدر نشناس
چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۰۹ ق.ظ
یا حبیب الباکین :
نه انسان بدی بود
و نه بدی کسی را خواست
فقط مردم قدرش را ندانستند
نه انسان بدی بود
و نه بدی کسی را خواست
فقط مردم قدرش را ندانستند
ناله کن اى دل به عزاى على(ع) / گریه کن اى دیده براى على
پیش حسین و حسن و زیبنین(ع) / خون چکد از فرق هماى على
تو شبهای قدر ... به یادتونم انشاالله به یادم باشید ... یاعلی
بانگ سروش
گوش کن...
گوش کن، ای سر غفلت در پیش
ای اسیر «خود» و زندانی «نفس»
اینک، این بانگ سروشی است که در این «شب قدر»
بیخ گوش من و تو می خواند:
ـ این تَغافل از چیست؟
در شب قدر، که از چشمه نور
آیه هایی روشن
جلوه هایی جانسوز
تا سحرگاه، فرو می بارد،
وای بر من اگر از ریزش فیض
بهره هایی نبرم،
ورنه افسانه سرد است و سراب
این همه شور و شَرَم!
من مسلمان مسلمان مسلمانم ولی...
مشکلم اینست
گاهی قبله ام کج میشود سمت نجف.......
دلی که دردمیکشدوپنهان است؛
ودلی که میخندد وآشکار است…