بچه
شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۴:۳۶ ب.ظ
بغض کرده بود.
از بس گفته بودند: «بچه است؛ زخمی بشه آه و ناله میکنه و عملیات لو میره.
اگر عملیات لو میرفت؛ غواصها، که فقط یک چاقو داشتند قتل عام میشدند.
فرمانده که بغضش را دید و اشتیاقش را، موافقت کرد.
وسط عملیات توی گل و لای کنار اروند، در ساحل فاو دراز کشیده بود.
جفت پاهایش زودتر از خودش رفته بودند؛ یا کوسه برده بود یا خمپاره.
دهانش را هم پر از گِل کرده بود که عملیات را لو ندهد.