نعمت های خـــــــــدا همیشه بــــــــــــــــرف و بــــــــــاران و نــــــــــــور نیست! گاهی خــــدا "دوســـــــــــــــتانی" را بر ما نازل میکند از جنس آســـــــــــمان ب زلالی بـــــــــــــاران ب سفیدی بـــــــــــــــــــرف و ب روشنایی نــــــــــــــــور
من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم! دین را دوست دارم ولی از کشیش ها می ترسم! قانون را دوست دارم ولی از پاسبان ها می ترسم! عشق را دوست دارم ولی از زن ها می ترسم! کودکان را دوست دارم ولی از آینه می ترسم! سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم! من می ترسم ، پس هستم این چنین می گذرد روز و روزگار من من روز را دوست دارم ولی از روزگار می ترسم! ******مرحوم حسین پناهی******