فانوس

دشت ها حوصله سبزه ندارند دیگر ...
فانوس

عشق یک سینه و 72 سر میخواهد
بچه بازیست مگر
عشق جگر میخواهد...

آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۰۸
    1252
  • ۹۹/۰۷/۱۵
    1251
  • ۹۹/۰۵/۲۲
    1250
  • ۹۹/۰۵/۲۲
    1249
  • ۹۹/۰۵/۱۲
    1248
  • ۹۹/۰۳/۳۱
    1247
  • ۹۹/۰۳/۳۱
    1246
  • ۹۸/۰۱/۱۴
    1246
  • ۹۷/۱۰/۱۷
    1245
  • ۹۷/۱۰/۱۶
    1244

۵۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

اولین گام رسیدن به موفقیت

دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۴۰ ب.ظ

هوالکافی:|


توکل به خدا

اولین گام رسیدن به موفقیت است

  • فانوس

یاران ـه

يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۵۰ ب.ظ
هوالکافی:|

او به فکر یاران و
ما در پی یارانه
  • فانوس

نحس ترین روز

يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۵۰ ب.ظ

هوالکافی:|


نحس ترین روز ، روزی است که

بدون یاد تو آغاز شود

  • فانوس

مرگ

شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۳۱ ب.ظ
هوالکافی:|

مرگ آغاز دوراهی خوشبختی یا بدبختی ست

  • فانوس

شهید

شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۲۹ ب.ظ
هوالکافی:|

کسی که از عشق خدا لبریز شد
شهید نام گرفت
  • فانوس

پایان قصه

جمعه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۲۰ ق.ظ

هوالکافی:|


باید برای دلم "وان یکاد" میگرفتم

کوتاهی کردم...

حال با "امن یجیب" هم نمیشود کاری کرد

  • فانوس

مادرش منتظره

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۴:۲۹ ب.ظ

هوالشهید :|


واسه رد شدن از سیم خاردارها نیاز به یه نفر داشتن تا روی سیم خاردارها بخوابه و بقیه از روش رد بشن.
داوطلب زیاد بود ،قرعه انداختند.
افتاد بنام یه جوون.
همه اعتراض کردند الا یه پیرمرد!
گفت: " چیکار دارید! بنامش افتاده دیگه! "
بچه ها از پیرمرد بدشون اومد.
دوباره قرعه انداختند بازم افتاد بنام همون جوون .
جوون بلافاصله خودش رو به صورت انداخت رو سیم خاردار.
بچه ها با بی میلی و اجبار شروع کردن به رد شدن از روی بدن جوون.
همه رفتن الا پیرمرد.
گفتند: " بیا! "
گفت " نه! شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش!
مادرش منتظره...

  • فانوس

روایت فتح

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۴۶ ب.ظ
هوالشهید:|

سید مرتضی آوینی(رضوان الله) راوی کسانی بود که خدا فتحشان کرده بود
  • فانوس