خواب بد
هوالشاهد:|
غصه ها حمله ور شدند اینجا
ناله ها مجتمع شدند اینجا
دود و آتش به آسمان برخاست
فتنه گر ها رسیده اند اینجا
عده ای چوب و سنگ در دستان
پشت دیوار ها کمین کردند
عده ای هم شعار میدادند
مرگ بر ولایت مولا
ناکهان شعله ها زبانه کشید
درب خانه کمی به خود لرزید
از هیاهوی این بی صفتان
آسمان و زمین به خود پیچید
شعله ها رو به آسمان آورد
از حرارت میخ نعره کشید
ناگهان مادرم ، را دیدم
بین دیوار و در ، فتاده زمین
با طناب جهالت و مستی
پیش چشمان مادر خوبم
تازیانه زدند بر مولا
ناگهان هر دو دست او بستند
همه جا تیره گشت و پر ناله
نفسم قطع گردیده از ناله
تا کمی من به خویش برگشتم
وای بر من ، چرا چنین گشتم؟
مادرم کو ؟ پدر کجا رفته؟
به گمانم که خواب بد دیدم
آری انگار خواب بد دیدم
کاش میشد که از چنین خوابی
بر نخیزم خدای من ای وای
مادرم اوفتاده در بستر
بچه ها دور او مینالند
درب و دیوار خانه پوشیده
رنگ مشکی و چند قطره خون
رفقا التماس دارم من
تا برایش دعا کنید اینجا
تا به لطف خدا ، برخیزد
مادر قد کمان و بد حالم
- ۱۸ نظر
- ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۳۳