قرار بیقراران
هوالکافی :
قرار نبود بگویم دوستت دارم
امان از این چشم های دهن لق من
- ۹ نظر
- ۰۵ تیر ۹۳ ، ۱۹:۱۱
هوالکافی :
قرار نبود بگویم دوستت دارم
امان از این چشم های دهن لق من
هوالکافی:|
تلخی مرگ
با عشق به حسین(علیه السلام)
شیرین میشود
هوالکافی:|
آسمان بی پرنده هم
آسمان است
اما
من بیقرار دیگر من نیست
فقط تویی ...
هوالکافی:|
حالم بد است
بد که نه
حالم خراب توست
احوال عمر من
همه اش مبتلای توست
استاد شهریار وقتی معشوقه اش رو در روز سیزده به در با همسر وبچه به بغل میبینه :
سر و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچهی معشوقهی خود میگذرم
هوالکافی:|
کاش
تیر نگاهت
مشقی بود
هوالکافی:|