1039
- ۳ نظر
- ۲۰ آبان ۹۴ ، ۱۰:۵۹
حکیمی را گفتند: تعدادی از بازدیدکنندگان همانند بوقند!!
حکیم بر آشفت که:
حاشا و کلا, این تهمتی نارواست.
گر بوق را فشاری وارد آید, صدایش به در آید, لیک اینان را نه |:
روزی چوپانی از گوسفند خود پرسید :
چه چیز باعث شده که از گرگ تا این حد بترسی و سگ را همچون خانواده خود ببینی ؟؟
گوسفند گفت : بعععععع |:
یه طوطی بی ادب همیشه به صاحبش فحش میداد .
صاحبش یه پارچه برای تنبیهش روی قفسش گذاشت .
دو روز از طوطی صدایی در نیومد ! صاحبش نگران شد گوشه پارچه رو کنار زد ،
طوطی گفت :
دیدى دلت فحش مى خواد |:
ماموریت ما تمام شد، همه آمده بودند جز «بخشی».
بچه خیلی شوخی بود. همه پکر بودیم.اگر بود همه مان را الان می خنداند.
یهو دیدیم دونفر یه برانکارد دست گرفته و دارن میان. یک غواص روی برانکارد آه و ناله میکرد.
شک نکردیم که خودش است.تا به ما رسیدند بخشی سر امدادگر داد زد:«نگه دار!»
بعد جلوی چشمان بهت زده ی دو امدادگر پرید پایین و
گفت:«قربون دستتون! چقدر میشه؟!!»
زد زیر خنده و دوید بین بچه ها گم شد.
به زحمت،امدادگرها رو راضی کردیم که بروند!!
پلیسا دوست دارن ما جرم کنیم
دکترا دوست دارن ما مریض بشیم
دندون پزشکا دوست دارن دندونای ما فاسد بشه
مکانیکا دوست دارن ماشینامون خراب بشه
فقط این دزدا هستن که آرزوی یه زندگی پر پول و موفق و خوب برامون دارن!
خدا نگهدارشون باشه
نیت خیلی مهمه
از قلمچی زنگ زدن ب رفیقم
بهش گفتن 5 میلیون بهت میدیم
جایی نگو میومدی کلاسای قلمچی |: