-_-
انگار ما کروکودیل دریایی بابامونیم |:
- ۳ نظر
- ۰۷ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۱۷
هوالکافی :
آزادم کن
از این همه
ف ا ص ل ه
ماموریت ما تمام شد، همه آمده بودند جز «بخشی».
بچه خیلی شوخی بود. همه پکر بودیم.اگر بود همه مان را الان می خنداند.
یهو دیدیم دونفر یه برانکارد دست گرفته و دارن میان. یک غواص روی برانکارد آه و ناله میکرد.
شک نکردیم که خودش است.تا به ما رسیدند بخشی سر امدادگر داد زد:«نگه دار!»
بعد جلوی چشمان بهت زده ی دو امدادگر پرید پایین و
گفت:«قربون دستتون! چقدر میشه؟!!»
زد زیر خنده و دوید بین بچه ها گم شد.
به زحمت،امدادگرها رو راضی کردیم که بروند!!
هوالکافی :
اسم خودت را
پایین تمام نوشته هایم بنویس
مگر این ها همه
برای تو نبوده؟!
هوالکافی :
یادمان باشد
راه ما
باید
از کربلا بگذرد
پلیسا دوست دارن ما جرم کنیم
دکترا دوست دارن ما مریض بشیم
دندون پزشکا دوست دارن دندونای ما فاسد بشه
مکانیکا دوست دارن ماشینامون خراب بشه
فقط این دزدا هستن که آرزوی یه زندگی پر پول و موفق و خوب برامون دارن!
خدا نگهدارشون باشه
نیت خیلی مهمه
از قلمچی زنگ زدن ب رفیقم
بهش گفتن 5 میلیون بهت میدیم
جایی نگو میومدی کلاسای قلمچی |: